سنگینی سایه ثروت بر انتخاب همراه زندگی

بسیاری از افراد معتقدند امروزه معیارهای ازدواج تغییر کرده و شاخصه‌های اقتصادی جایگزین ارزش‌های اخلاقی شده‌اند برخی دختران به دنبال پسرانی هستند که درآمد مناسب، خانه و خودروی گرانقیمت داشته باشند در مقابل پسران نیز گرایش بیشتری به دخترانی دارند که درون خانواده های ثروتمند و متمول زندگی می‌کنند این جابجایی ارزش‌ها اما شاید آغازی خوش نداشته باشد، برای داستانی که فصل نخست آن در حال نگارش است

بسیاری از افراد معتقدند امروزه معیارهای ازدواج تغییر کرده و شاخصه‌های اقتصادی جایگزین ارزش‌های اخلاقی شده‌اند.  برخی دختران به دنبال پسرانی هستند که درآمد مناسب، خانه و خودروی گرانقیمت داشته باشند. در مقابل پسران نیز گرایش بیشتری به دخترانی دارند که درون خانواده های ثروتمند و متمول زندگی می‌کنند. این جابجایی ارزش‌ها اما شاید آغازی خوش نداشته باشد، برای داستانی که فصل نخست آن در حال نگارش است.

اما اینکه چرا این روزها جوانان ترجیح می‌دهند شریک زندگی‌شان اندوخته مالی زیادی داشته باشد حتی اگر در زمینه برخی معیارهای اخلاقی و انسانی نتواند نمره قابل قبول را کسب کند و در این میان رسانه به چه میزان الگوهای انتخاب صحیح را به افراد ارائه می‌کند؟ پرسشی است که مریم علیزاده، جامعه شناس بررسی مسائل اجتماعی ایران در گفت و گو با حمایت به آن اینگونه پاسخ می‌دهد:« وجود مشکلات اقتصادی در جامعه موجب شده تا  بسیاری از خانواده‌ها به ویژه دختران و پسران جوان و در سن ازدواج به این تصمیم برسند که برای فرار از دغدغه‌های مالی که امکان دارد زندگی و خواسته‌هایشان شان را در معرض تهدید قرار دهد، راهکاری بیندیشند به این ترتیب وضعیت مالی طرف مقابل جایگزین اولویت نخست در انتخاب شریک زندگی‌شان خواهد شد». جابجایی معیارها در هنگام گزینش همراه و همدم زندگی اما همیشه هم سرانجام خوشی ندارد. به گفته وی اگر چه شاید در مواردی  چنین ازدواج‌هایی دوام داشته باشد، ولی این زندگی‌ها در معرض تهدیدهای بسیاری قرار دارند. از بین رفتن جذابیت‌های اقتصادی در مدت زمانی کوتاه نخستین زنگ خطر برای ازدواجی است که پایه و اساس آن بر مادیات استوار بوده و جز این مقوله دلیل مهم دیگری نداشته است. اتفاقاتی که گاه ما در سریال‌ها و فیلم‌هایی که از رسانه ملی به نمایش در می‌آید شاهد آن هستیم، ورشکستگی و ... موضوعاتی است که تلاش شده در قابل این نمایش‌ها به افراد گوشزد شود. این در حالی است که اگر چه تلویزیون توانسته نقش خود را در زمینه هشدار دادن در این زمینه‌ها به میزان قابل قبولی ایفا کند، اما در مواقعی نیز با نمایش رفاه اجتماعی در خانواده های مرفع به نوعی این خواسته کاذب را در اذهان مخاطبان خود ایجاد کرده است.موضوعی که نباید از آن غافل شد.

علیزاده هم به این موضوع اشاره می‌کند، شرایطی که مریم یوسفی، آسیب شناس اجتماعی نیز با آن موافق است. اینکه دوام ثروت و سرمایه در بسیاری از مواقع با کوچکترن نوسانی در بازار دچار تزلزل می‌شود و به این ترتیب زندگی که اساس آن ریال و تومان است نیز متزلزل خواهد شد.

این عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی تاکید می‌کند این دیدگاه حتی موجب شده دختران و پسران تن به ازدواج با افرادی بدهند که از نظر سنی بسیار کوچک‌تر یا بزرگ‌تر از آن‌ها هستند. نمونه آن ازدواج پسران با دخترانی است که تا 10 سال از آن‌ها بزرگ‌تر هستند. همچنین دختران جوانی که تن به ازدواج با مردان میانسال می‌دهند تا بتوانند از داشته های مالی او استفاده کنند.

اگر دوباره بخواهیم به پرسشی که در ابتدا مطرح شد پاسخ دهیم باید به یکی دیگر از دلایل این تغییر در ارزش‌ها و معیارها اشاره کنیم، اینکه نسل جوان چندان مسئولیت پذیر نیستند و ضعف این ویژگی اخلاقی موجب شده تا همه چیز را آماده طلب کنند. از نظر یوسفی ضعف این خصیصه شخصیتی در افراد باعث شده تا دیگر حاضر نباشند برای به دست آوردن امکاناتی که می‌توانند شرایط زندگی‌شان را ارتقاء دهد تلاش کنند، به عبارتی همه چیز را آماده و حاضر شده بخواهند داشته باشند.

با این وجود به گفته ناصر قاسم زاد، دبیر انجمن حمایت از سلامت و بهداشت روان جامعه تنها مقصران چنین انتخاب‌هایی جوانان در آستانه ازدواج نیستند، بلکه خانواده‌ها نیز در این امر نقش دارند. مادران و پدرانی که معیار پذیرش داماد برای آن‌ها حساب بانکی، درآمد ماهیانه، خانه و مدل خودرو است و از همان ابتدا نسبت به خواستگارهای فرزندشان که توان بالای مالی ندارند، ابرازبی‌علاقگی  می‌کنند، در مواقعی نیز حتی اگر جوانی که به پیشنهاد ازدواج به دخترشان داده است، فردی با معیارهای اخلاقی و انسانی پسندیده باشد و قابلیت پیشرفت را نیز داشته باشد  به وی جواب رد داده و فرزندشان را برای چنین انتخابی سرزنش می‌کنند.

در کنار این موارد علیزاده نظر مکملی نیز ارائه می‌دهد، اینکه در جایگاه دیگر والدین پسران در آستانه ازدواج در مواجه با دخترانی که شاید چندان به نظر ان‌ها مناسب فرزندانشان نباشند، سخت گیری‌های کمتری می‌کنند، البته این جامعه‌شناس بررسی مسائل اجتماعی ایران تاکید می‌کند که احتمال بروز چنین رفتارهایی بسیار کمتر از مواردی است که پسر دارای تمکن مالی فراوان به خواستگاری دختری از طبقه پایین یا متوسط می‌رود، بدون اینکه همخوانی با ویژگی‌های مادی و معنوی دختر داشته باشد.

براین اساس باید گفت سرمنشا بروز چنین رفتارهایی در جامعه فقط مربوط به فرد یا همان دختر و پسر در استانه ازدواج نیست، بلکه جامعه و فرهنگ نیز سهم به سزایی در این زمینه دارد. نمایش سریال‌ها و فیلم‌هایی که در آن طبقات مرفه جامعه از بهترین امکانات بهره مند هستند، خواسته و ناخواسته در ضمیر ناخودآگاه افراد تاثیر می‌گذارد و زاویه دیدشان را عوض می‌کند.  موضوعی که اگر چه این روزها تلاش می‌شود تا توجه بیشتری به آن در تهیه فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیونی شود، اما همچنان باید در دستور کار برنامه ریزان و سیایتگذاران رسانه های صوتی و تصویری قرار گیرد.

از سوی دیگر  زمانی که در یک جامعه ارزش گذاری‌ها بر مبنای آنچه که در قالب رقم و آمار مالی فرد جای می‌گیرد تداعی شده، همچنین احترام اجتماعی به نسبت پس انداز، نوع خودرو و خانه بین افراد تقسیم می‌شود، به طور قطع افراد در سنین جوانی به خاطر ویژگی‌های خاصی که این دوره سنی برای آن‌ها دارد سعی می‌کنند کوتاه‌ترین راه را برای دستیابی به این داشته‌ها انتخاب کنند. موضوعی که قاسم زاد از آن اینگونه یاد می‌کند:  هنگامی که داشتن وسیله نقلیه گران قیمت، تعداد سفرهای خارجی، نوع پوشش و مارک لباس به نوعی پایگاه اجتماعی برای فرد بیاورد، سایر افراد که در دهک‌های پایین‌تر زندگی می‌کنند، تلاش می‌کنند تا هرچه بیشتر خود را شبیه طبقات بالای اجتماعی کنند تا به این ترتیب احترام اجتماعی ویژه‌ای که جامعه برای افراد متمول به صورت پنهان و آشکار قائل است برای خود به ارمغان بیاورند. حال با توجه به اینکه باید در این راه هزینه های سنگین به عبارتی بهایی بیشتر از آنچه دارند بپردازند، تلاش می‌کنند تا نزدیک‌ترین راه را برای دستیابی به این داشته انتخاب کنند. به طور قطع کوتاه‌ترین مسیر در این زمینه تکیه اقتصادی به فردی است که منابع مالی زیادی دارد و می‌تواند نیازهای وی را تامین کند.

براین اساس به نظر می‌رسد نخستین گام برای اصلاح چنین رفتارهایی در  جامعه تجدید نظر افراد و خانواده‌ها در تربیت و آموزش فرزندان خود است، موضوعی که تلویزیون به عنوان یک رسانه ملی می‌تواند نقش کمکی بسیاری داشته باشد. اینکه والدین در قدم نخست قبول مسئولیت و تلاش برای کسب داشته های بیشتر را به فرزندان خود بیاموزند تا در قدم بعدی نگاه افراد و رفتار آن‌ها موجب شود تا ارزش‌های اجتماعی هم به تدریج تغییر جایگاه داده و دیگر شخصیت فرد برمبنای سکه و اسکناس‌هایی کهبه  وی تعلق دارد ارزیابی نشود. به این ترتیب می‌توان امیدوار بود نسل جوان در انتخاب خود بهترین و شایسته‌ترین فرد را در نظر بگیرند و دیگر مسئولان و کارشناسان اجتماعی از نرخ بالای طلاق و جدایی زوج‌ها جوان نگویند و خطرات ناشی از آن را به خانواده‌ها و متولیان اجتماعی گوشزد نکنند. در این میان به طور قطع  رسانه سهم زیادی خواهد داشت، زیرا با توجه به کارکردهای ویژه ای که دارد و قابلیت‌ها همچنین توانایی‌هایش می‌تواند بیشترین سهم را در اصلاح الگوهای نابهنجار موجود داشته باشد، پیش از اینکه رواج رفتارهای نابهنجار آن را تبدیل به نوعی هنجار در جامعه نکند.