گردش روزگار و سنت و طبیعت گویای آن است که هر انسانی دو گونه زندگی دارد؛ نخست زندگی زیستی که خور و خواب است و رفع نیاز و جلب منفعت و دیگر زندگیای که رهاسازی خود از قید و بندهای بیاخلاقی است و آزادیبخشی به دیگران زندگی آدمیان بنا به جایگاه پیشه و پایگاه اجتماعیشان در هر یک از این دوگونه، فزونی و کاستی میگیرد
دکتر سید محمدعلی دادخواه - وکیل دادگستری
تو با دیو مردم خرد پیشه کن به نرمی و آهستگی ران سخن
حکیم فردوسی
گردش روزگار و سنت و طبیعت گویای آن است که هر انسانی دو گونه زندگی دارد؛ نخست زندگی زیستی که خور و خواب است و رفع نیاز و جلب منفعت و دیگر زندگیای که رهاسازی خود از قید و بندهای بیاخلاقی است و آزادیبخشی به دیگران. زندگی آدمیان بنا به جایگاه پیشه و پایگاه اجتماعیشان در هر یک از این دوگونه، فزونی و کاستی میگیرد. اما در زندگی حقوقدانان رهاییبخشی و آزادیسازی از دیگر افراد بیش تر و فراگیرتر است. نظریهپردازان کنشهای اجتماعی میانگارند جوامعی که از پیوند و همدلی برخوردارند در مقابله با آشوب و آسیب خارجی و رفع مشکلات داخلی کامورترند. این همدلی احساس مسوولیت اجتماعی را در ساختار سامانه آن جامعه پیریزی میکند و گام نخست این ساز و کار آن است که حقوق شهروندی به روشنی شناخته شده باشد و به طور جدی مورد حمایت یکپارچه دستگاههای اداری و قضایی قرار گیرد؛ در غیر این صورت تنها گاهی برخوردهای قانون ستیزی در اجتماعات به چشم میخورد که ناشی از هیجان افراد یا منافع شخصی است و متأسفانه نظامی قانونمند در شیوهای درست که رهیابی و تجزیه و تحلیل علمی پشتوانه آن باشد کم تر دیده میشود. در چنین رخدادی فردگرایی به شکل گستردهای فراگیر میشود که این پدیدار عامل خودرأیی، خودبینی و استبداد فرمانروایان از یک سو و چاپلوسی و تملقگویی و مسوولیتگریزی طیف فراوانی از جامعه را میپوشاند. به طور کلی جوامعی که دل به فردگرایی میسپرند از کار جمعی، رفتار گروهی و احترام به آراء و نظریات دیگران غافل میمانند سالیان دراز در سرزمین ما اراده واحکام واحد بوده و پذیرش بیچون و چرای فرمان مافوق یک کاستی بزرگ را در مبارزه جمعی و همگانی به وجود آورده است. بر پایه این آسیب بنیانی، آرمانهای جمعی و پذیرش جمعی کم تر وجود دارد.
اندوهبارتر آنکه کسانی که دم از کار جمعی و همکاری همگانی میزنند، در کنش و اجرا در پی آن هستند که جمع نظراتشان را به طور کلی و در بست بپذیرند و اگر کسی سخن و عقیده دیگری داشت، جمع را بر او میشورانند و او را عنصر نامطلوب اخلالگر و مخل نظم عمومی نشان میدهند. ریشه بیش تر این چالشها خودمحوری، خودقانونپنداری و خودبرتربینی است. هنگامی که این افراد در جایگاه تحکم و قدرت قرار میگیرند به آرا و نظرات خود بیش تر از اصول اخلاق، قواعد بینالمللی و منافع ملی اهمیت میدهند در درازنای تاریخ ما رخدادهای هولناکی بروز کرده که روایتگر غارت و چپاول و بردن و خوردن اموال عمومی و دولتی است؛ این رخدادها نشان میدهند دست اندرکاران به گونهای بیباک و بیتاب و گستاخ به تاراج اموالی که زیر نظرشان بوده دست یازیدهاند که فرای خود محوری و خود برتربینی، ناشی از نبود اعتبار و اعتماد به شاکله اجتماع است و مدیران، نه به شایستگی و صلاحیت افراد که فقط به باند و گروه وابسته خود فرصت و رخصت کار و مدیریت دادهاند و حق اظهارنظر، نظارت، دریافت اطلاعات و چون و چرایی و پرسشگری از لایههای مختلف جامعه به نحو آزاد سلب شده است. فرجام این زد و بند و شریک دزد و رفیق قافله بودن، به دلسردی عمومی، بدبینی و فقدان مشارکت عمومی فراگیر میانجامد. در چنین آمد و شدی بند و بست اجتماعی و تشکل و روابط نه بر پایه شایستگی و فرزانگی بلکه بر محور شناخت دوستی، مخفیکاری، فرمانبری و فرمانپذیری انجام میگیرد. در چنین محیطی چندان اهمیت ندارد که فرد چه شایستگی، توانایی و استعدادی داشته باشد، مهم آن است که چه کسی را میشناسد و چگونه از وی حمایت و پشتیبانی میکند و این دردناکترین فاجعه اجتماعی است که گریبانگیر ساختار اداری و نظام قانونگذاری بسیاری از کشورهای جهان سوم است که عدم امکان پرسش، انتقاد، پیگیری و اصلاح جامعه را به همراه دارد، موضوعاتی که در خمیرمایه کار وکلا نهفته است .
در برخورد با چنین شرایطی چه باید کرد؟
به نظر میرسد نخستین گروهی که در این جوامع میتوانند به هشدار بیدارباش دست یازند، حقوقداناناند که با ایمان به قانون و قانونگرایی پای در عرصه میدان مینهند. «ایمان» به منزله باور به چتر ایمن و فضای امان یافتن و کامیاب شدن از دریچه قانون است. بر پایه این ساختار وظیفه حقوقدانان است که با قانونستیزی - به ویژه نقض روشمند حقوقستیزی که از دریچه مجاری قانون بروز میکند - با صفی متحد به مبارزه برخیزند. تبعیض، بیاخلاقی و کژرفتاری را باید ببینند، بشناسند و برای دیگران بازگو کنند. این کنش به مفهوم جنگ نیست بلکه به معنای ایستادگی در پای اصول و بایدهای ارزشمند جامعه انسانی است. این آموزهی منشور حقوق بشر است که هر انسانی حق پرسشگری و دریافت پاسخ را داشته باشد. پله نخست این ساز و کار، آزادی تبادل اطلاعات، دانستن انگیزه و پیامد و فرجام هر مدونه قانونی است که با سرنوشت و زندگی و آزادی انسانها سر و کار دارد. در این پیوند و عرصه بیگمان نگرش حقوقبانان فراتر، فراگیرتر و فزونتر از دیگران است؛ زیرا این خیل فرهیخته پیوسته باید با ترازوی قانون در دست و عینک عدالت بر چشم، به قابلیت و ایمان و باور هر انسانی التفات کنند و به دور از هوای قدرت و سیطره سیاسی و سوار بر مرکب فرمانروایی که زین آن خودخواهی و مقصد آن قدرت بیچون و چرا و سلطه بر دیگران است، به سوی عدالت ره پویند. البته در لباس حق و قانون و انصاف و عدالت مسوولیت حقوقبانان در دوران ما بسیار خطیر و پرمخاطره است؛ از یک سو شتاب جهانی ما را از دهکده بینالمللی به کلبه جهانی میراند و از نگاه پی و پایه امور در بسیاری از بنمایهها در صدر کشورهای جهان قرار داریم اما هنگامی که سخن از انجام و اجراست در ردیف عقبماندهترین کشورها قرار میگیریم. برای نمونه ایران در جزو 10 کشوری است که جاذبههای گردشگری فراوان دارند اما در صنعت گردشگری در میان 212 کشور جهان در رتبه 140ام ایستاده است. گفتنی است. فرانسه با آنکه سازنده هواپیمای میراژ است و صادرکننده سیترون و پژو، نخستین منبع درآمدش از محل جلب گردشگران است گذشته از این نمونه میراث فرهنگی در زمینه دانش و علم باید بدانیم در کسب مدالهای علمی و نشانههای برتری اندیشمندی، ایران در زمره شاخصترین کشورها به شمار میآید؛ اما پیرو این رخداد نگرش به این آمار هشداردهنده است که بیش از 85 درصد از این نخبگان و نامآوران در سرزمین پدری نماندند و راهی دیگر کشورها شدند و در صف نخبگان آن سرزمینها به گرمی و لطف مورد پذیرش قرار گرفتند. باورم آن است که یکی از اساسیترین اهرمهای هدایت در دشواریهای پیشرو آن است که ما جامعه حقوقدانان به نحو فعال پای در عرصه بیان، چرایی و چگونگی اجرا و پاسداری حقوق افراد ننهادهایم و حتی افکار عمومی را نسبت به اهمیت و اعتبار آن آگاه و روشن نساختهایم. این در منش و کنه، ساز و کار حقوقدانان است که به عنوان کارآمدان متبحر و آگاهگران دور از طمع قدرت و هوای سیاست جان مایه آنچه را هست روشن سازند، بانگ بردارند و هشدار دهند و راه را از بیراه بنمایند. البته جامعه ما وکلا باید نخست خود به آرمانها، قانون و اصول پایبند و باورمند باشد. با این همه هیچ گروه توانایی اطلاع نسبت به بایدها و نبایدهای اجتماع را به اندازه حقوقدانان ندارد. اگر حقوقبانان به هویت ملی، نیازهای اجتماعی و نیروهای نقشآفرین جامعه توجه شایسته روا دارند و به دور از تنش و چالش با دلیل و برهان یکایک آسیب و آشوبها را بازگویند و از تند و تلخ نامردمیها نگریزند و فرهنگ دادگری را به همراه روحیه انتقادپذیری پرورش دهند، یک شالوده شایسته در جامعه پدیدار خواهد شد. حقوقدانان وامدار این سرزمیناند و پایدار حق، آزادی، فرهنگ و تمدن آن؛ پس باید با توجه به مسائل اجتماعی ضمن بررسی و تحلیل رخدادهای فضای فرهنگی و حقوقی کشور را مورد تجزیه و واکاوی قرار دهند و با معیار قانون و ملاک خرد و فرزانگی و توجه به منافع ملی سعی در روشن ساختن اندیشه هریک از مدیران و کارگزاران دولتی و خصوصی داشته باشند حتی اگر به سخنشان توجه نشود که سعدی چه زیبا گفته است:
گرچه دانی که نشنوند بگوی آنچه دانی تو از نصیحت و پند
چشمداشت تمدن امروز ایران آن است که با وجود ستیز، خشم و غضب حاکمان و گفتمانها و برخوردهای تحقیرآمیز و تخریب انسانهای دلسوز و علاقهمند، باید برای رفاه و پیروزی جامعه، حقوقدانان آنچه را آموختهاند و تجربه کردهاند در میدان اجرا و انجام بازگویند، از درنگ و عزلت و گوشهگیری به درآیند و از تندروی و افراطگرایی به دور باشند. در فضایی منطقی بایدها را گوشزد کنند و عواقب و نظرات ناشی از گریز و ستیز با اصول و قواعد و مسلمات و مشهورات را با زبان نرم از یک سو و با بیان علمی از دیگر سو نخست برای مردم و سپس برای فرمانداران بگویند و مساله را روشن سازند. مبادا در این میان هیجانی شوند و به آشوب دامن زنند و به درگیری و توهین برآیند. جامعه ما باید آرمانهای انسان را فارغ از ویژگیهای باورمندان، قومگرایی و دیگر ممیزهای برتری و تفکیک بازگو کند در برابر این گروه جمعی بیعلاقه و به دور از کنش و واکنش در گوشهای مینشینند و دم بر نمیآورند. و گاهی به گلایهای و تمسخری بسنده میکنند یا به نِقّی و غری دلخوش میدارند. به این گروه باید گفت که از این رهگذر هرگز اصلاح و پیروزی به دست نخواهد آمد. اکنون در این دوران گذار آن هنگام فرارسیده است که دیگران برای اصلاح جامعه نظر حقوقبانان را بپذیرند و از جایگاه قانون و پایگاه حق مردم با توجه به قاب و قالبهای اخلاقی به ویژه سامانه نظام بینالمللی حقوق همه آنچه را بایسته است بیابند و کمال مطلوب را بازگویند حتی اگر هیچ کس بر آن وقعی ننهد.
حافظ وظیفه تو دعا گفتن است و بس در قید آن مباش که نشنید یا شنید
سنت پرسش و پاسخ در فرهنگ ما ریشه دیرینه دارد؛ تا بدانجا که یک سوره قرآن به نام مجادله است و مجادله بسیار فراتر از گفتوگو است. هدایت همگان در حوزه قانون تکلیف کلی همه حقوقدانان است. اصل هشتم قانون اساسی بر این نکته پای می فشارد که حقوقبانان باید مشعلداران امید، آرمان، کمالخواهی و بهروزی باشند. از حق حیات - به عنوان سنگ نخست اولین حق - تا حق شادمانی - که به عنوان حق چکادین زندگی آدمی است - این حقوقدانان هستند که سره از ناسره میشناسند و باید از نباید میدانند و کارفرمای کارفرمایانند. در چنین فرآیندی قانونمداری ارج می یابد، فراگیر میشود و روحیه همدلی و مهربانی پرورش خواهد یافت. حقوقدانان باید به دور از هر نوع دلبستگی و گریز از منافع و مصالح شخصی حسن عاقبت جامعه را شاهین ترازو بدانند. از یاد نبریم در تقسیم علوم، برخی از دانشها توصیفی هستند همانند جامعهشناسی و روانشناسی؛ و برخی علوم تکلیفیاند که تکلیف باید و نباید موضوعات اجتماعی در آخرین تصمیم به عهده این علوم است. حقوق در این زمره است. در همین روزگار ما مدیران جامعه بانگ برداشتهاند که شاخص رشد جمعیت کاستی یافته است و مشوقهای فراوان اندیشیدهاند که تاکنون هیچ یک کارآمد و کارساز نبوده است؛ اما این نگرش حقوقی است که به ما هشدار میدهد یک حق ارزشمند را بپاییم تا دشواریها برطرف شود. اگر حق شادمانی را و امتیاز زیست سعادتمند را فراهم ساختیم افسردگی و دلمردگی از جامعه رخت برمیبندد زیرا شادی در خمیرمایه تفکر آدمی است.
جهان از پی شادی و خوشدلی است نه از بهر بیداد و محنتگری است
اگر حق شادی را رعایت کردیم و مردم را امیدوار و بانشاط ساختیم، به فراوانی خانواده دل میدهند؛ در غیر اینصورت باز هم از جمعیت کاسته میشود و آنان که توان و امکانی دارند از سرزمین میگریزند. ما این بیدارباش حقوقی را از یاد بردهایم که با این دشواری روبهرو شدهایم؛ بنابراین حق مسلم آگاهی و آزادی، آگاهی یعنی توان دستیابی به اطلاعات ستونهای جامعهای است که رهبری عمومی در آن پذیرفته شده و این تکلیف مدیران و مسوولان است که به این ساز و کار دل سپارند. چه در حقوق طبیعی و چه در حقوق وضعی، به گفته ماریو پسوآ (Mario Pessoa) حقوق مجموعه مقررات، اصول و دکترینهایی است که بر روابط موجود بین اشخاص حقوقی و حقیقی باید اجرا شود. از این دریچه حقوقدانان آگاهترین افراد جامعه هستند که لغزش و اشتباه اشخاص را درمییابند. رسالت آنان است که بانگ برداند و آگاه سازند همانگونه که در حکمت عملی ما آمده:
اگر بینی که نابینا و چاه است اگر خاموش بنشینی گناه است
برگرفته از مدرسه حقوق - شماره 79
منبع : وکلای ملت
دیدگاه خودتان را ارسال کنید