مهمترین رکن عدالت، حق است؛ از این رو حق یکی از مقولههای اساسی در رشتههای مختلف همانند حقوق، علوم سیاسی، اخلاق به شمار میرود و پرداختن به آن به عنوان پیشزمینه در همه عرصههایی که بحث حق به معنای عام آن پیش میآید، ضروری است، چرا که توسعه حقوق بشر و از آن مهمتر شفافیت و عینیتر شدن حقوق در عرصههای مختلف روابط انسانی تا حد زیادی مرهون تفکیک مفاهیم مختلف حق است
مهمترین رکن عدالت، حق است؛ از این رو حق یکی از مقولههای اساسی در رشتههای مختلف همانند حقوق، علوم سیاسی، اخلاق به شمار میرود و پرداختن به آن به عنوان پیشزمینه در همه عرصههایی که بحث حق به معنای عام آن پیش میآید، ضروری است، چرا که توسعه حقوق بشر و از آن مهمتر شفافیت و عینیتر شدن حقوق در عرصههای مختلف روابط انسانی تا حد زیادی مرهون تفکیک مفاهیم مختلف حق است.
در قدیم یعنی تا قبل از قرن 13 میلادی حق عمدتا در معنای حق بودن که نقطه مقابل آن باطل بودن است، به کار میرفت اما از قرن 13 به بعد بود که حق به معنای جدید آن یعنی حق داشتن به کار رفت و این معنای دوم بود که باعث شفافیت و عینیت مفهوم حق و همین طور کاربرد آن شد. مفهوم هست مدار، حق را به حوزههای غیر هنجاری فلسفه همچون معرفتشناسی و متافیزیک میسپارد؛ درحالیکه مفهوم بایدمدار حق به حوزههای هنجارهاى فلسفه اخلاق، فلسفه سیاست و حقوق ارتباط پیدا کند. به عبارتى، سنگ بناى مفهوم حق، ایده تفکیک بنیادى بین حق داشتن و حق بودن است. اگر ما این تفکیک بنیادى بین حق داشتن و حق بودن را توانستیم انجام دهیم مىتوانیم مدعى شویم که مفهوم حق را متوجه شده و حقوق بشر را به تدریج وارد زندگىمان بکنیم.
از این روست که حق در این معنا مهمترین عنصر شهروندى و همینطور مهمترین هدف و محرک حرکتها و نهضتهاى اجتماعى است و از آن مهمتر انسانیت انسان، حیثیت ذاتى و کرامت او در پرتو بهرهمندى از حقها معنا و مفهوم پیدا مىکند. حضور حقها در بطن زندگى اجتماعى و از آن طریق تامین و تضمین انسانیت و حیثیت و کرامت انسان در گرو تلاش فردى و اجتماعى انسانهاست. به عبارتى، تلاش مردمى افراد در روابط بین خودشان و در رابطه با موجود قدرتمند دولت، ضامن واقعى اجراى حقهاست. از طرف دیگر اگر جنبشهاى اجتماعى در قالب و چارچوب حق مدار شکل گرفته و ماهیت کاملا سیاسى محض، انقلابى، احساسى و خطرناک به خود نگیرد و دولت (که اصولا باید نماینده همه شهروندان باشد) و گرایش غالب و حاکم بر جامعه، این حرکت حقمدار را طرد نکنند، در آن صورت مىتوان به تامین و تضمین صلح و زندگى مسالمتآمیز، عدالت، ثبات و تمامیت ارضى و وحدت جوامع امیدوار بود. یکى از مکانیسمهاى اساسى در این راستا، آموزش شهروندى است. حق مهمترین عنصر شهروندی است و در آموزش حقوق شهروندی هم جای برجستهای دارد. از یک سو، آموزش حقوق شهروندی، حق شهروندان است و از سوی دیگر به وسیله آموزش حقوق شهروندی است که مجموعه حقوق شهروندان به آنها آموزش داده میشود. بنابراین این دو لازم و ملزوم هم هستند.
آموزش حقوق شهروندی باید از سنین پایین آغاز شود، بدین ترتیب، شهروندان از ابتدا با مفهوم حق آشنا میشوند و در بزرگسالی در درک حق و حقوق و مرز و حدود با مشکل فراوانی روبهرو نیستند. آموزش حقوق شهروندی به کودکان، به آنها کمک میکند در سالهاى اولیه به بررسى تفاوتها و تمایزاتشان در یک سبک معقول عادت کنند، آنها خیلى راحتتر این تمایزات را به عنوان یک امر معمول در بزرگسالى مىپذیرند. آموزش شهروندى به مردم کمک میکند تا واقعیتهاى مورد نزاع و اختلافى را توام را علم و آگاهى و حلم صبر و تحمل بررسى و تحلیل کنند. این امر کمک مىکند تا آنها براى درک و فهم نتایج اعمالشان و نتایج اعمال افراد بزرگتر پیرامون خودشان آماده شوند. افراد یاد مىگیرند چگونه تعصب و جانبدارى را تشخیص دهند، استدلال و منطق را ارزیابى کنند، دلایل و اسناد را سبک و سنگین کنند، تفاسیر، نقطهنظرها و منابع سند و دلایل جایگزین را جستوجو کنند. همه این مسائل، دلائل خوبى به دست مىدهد مبنى بر اینکه آنها چه بگویند، چه کارى انجام بدهند و نیز انتظار داشته باشند که دیگران دلائل و منطق خوبى ارائه دهند؛ لذا لازم است که مقوله آموزش حقوق شهروندى، یک مقوله جدى در جامعه تلقى شود.
منبع : روزنامه حمایت
دیدگاه خودتان را ارسال کنید