محرومیتزدایی یکی از شعارهای زیبایی است که سالهای زیادی است از طرف مسئولان داده میشود اما ظاهرا این موضوع در گذر زمان فراموش شده یا اساساً جزو اولویتهای مسئولان نبوده است مردم هم به وعدههایی که در این سالها داده شده اما عملی نشدهاند، عادت کردهاند با توجه به ماههای پایانی دولت ممکن است این ادعا بشود که دادن یارانه به مردم از برنامههای محرومیتزدایی بوده اما تورم افسار گسیختهای که شاهد آن هستیم باعث شده حتی به نقطه ابتدایی محرومیتزدایی نیز نرسیم
محرومیتزدایی یکی از شعارهای زیبایی است که سالهای زیادی است از طرف مسئولان داده میشود اما ظاهرا این موضوع در گذر زمان فراموش شده یا اساساً جزو اولویتهای مسئولان نبوده است. مردم هم به وعدههایی که در این سالها داده شده اما عملی نشدهاند، عادت کردهاند. با توجه به ماههای پایانی دولت ممکن است این ادعا بشود که دادن یارانه به مردم از برنامههای محرومیتزدایی بوده اما تورم افسار گسیختهای که شاهد آن هستیم باعث شده حتی به نقطه ابتدایی محرومیتزدایی نیز نرسیم.
محرومیتزدایی با وعده دادن عملی نمیشود، انجام یک کار بنیادی مثل ایجاد اشتغال میتواند قدم مهمی در این راه باشد اما اشتغال نیز نیاز به امنیت سرمایهگذاری دارد تا فرد سرمایهگذار بتواندآینده را پیشبینی کند اما در شرایطی که در کشور ما با توجه به سیاستهای نادرست اقتصادی، آینده غیرقابل پیشبینی شده و تغییرات آنقدر سریع در جامعه اتفاق میافتد که قادر به پیشبینی شرایط اقتصادی چند ساعت آینده نیز نیستیم.
در این شرایط بخش خصوصی سرمایهگذاری نمیکند بلکه دولت نیز به جای سرمایهگذاری برای ایجاد اشتغال در جای دیگری سرمایهگذاری میکند که اشتغالآفرین نیست و تعداد شغلهایی که در اثر عدم امنیت اقتصادی در کشورمان از بین میرود در مقایسه با آماری که از اشتغال دولتی ارائه میشود، قابل مقایسه نیست چرا که دولت حتی یکساعت کار در هفته را نیز جزو اشتغال به حساب میآورد که این موضوع قابل قبول نیست. نکته مهم این است که باید به فکر سیاستهای بلند مدت بود تا بتوانیم در کنار محرومیتزدایی به شکوفایی اشتغال و اقتصاد برسیم اما متاسفانه با سیاستهای غلط از این برنامهها دور افتادهایم و اگر امروز بتوانیم وضع فعلی را تا رسیدن به فردا حفظ کنیم باید شاکر باشیم.
موضوع تحصیلات عالیه رایگان که در دراز مدت میتوان به عملی شدن آن امیدوار بود، نکته دیگری است که باید به آن اشاره کنم. اما موضوعی که در سیستم آموزشی ما وجود دارد این است که مدارس در حوزه ابتدایی فقط خواندن و نوشتن را به دانشآموز یاد میدهند و کسی متولی آموزش اخلاق به دانشآموزان نیست به همین دلیل است که اخلاق در جامعه ما رو به فرسایش است و شاهد بداخلاقیهای زیادی در سطوح بالای کشوریم که این بداخلاقیها به سطح اجتماع نیز تسری پیدا میکند. از طرف دیگر تحصیلا ت در کشور ما بهگونهای است که نه تنها به کارهای مولد ختم نمیشود بلکه در نهایت به کارهای مصرفی ختم میشود و این برخلاف اهدافی است که برای تعلیم و تربیت در آموزش و پرورش در نظر گرفته شده است. در قانون اساسی به تحصیل رایگان اشاره شده و از سالهای قبل هم کارشناسان عنوان کردهاند، آموزش عالی رایگان برای همه باید از وظایف دولت تلقی شود.
دولتها باید به کمک دانشگاه بیایند و راه را برای آموزش عالی رایگان برای تمام دانشجویان باز کنند ولی این موضوع تا این لحظه محقق نشده و این درحالی است که در صورت تحقق این مسئله و در کنار آن ایجاد اشتغال برای دانشآموختگان، میتوان به گسترش عدالت در همه حوزهها امیدوار بود چرا که دانشآموختگان دانشگاهها در تمامی حوزههای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و... وارد میشوند و میتوانند عدالت را تسری دهند.
اما در حال حاضر به رغم تعداد بالای فارغالتحصیلان شاهد بیکاری در جامعه هستیم. لزوم توجه به نیروی انسانی تحصیلکرده، مولد، کارآفرین و دارای شغل مناسب از مسائلی است که باید به آن توجه کرد زیرا تنها توجه به تحصیلات عالیه کافی نیست چراکه در حال حاضر با خیل عظیم فارغالتحصیلانی روبهرو هستیم که بهدنبال کار هستند اما به این سرمایه عظیم انسانی توجهی نمیشود. تقویت نیروی انسانی ماهر در کنار ایجاد اشتغال، امنیت شغلی در دراز مدت و اعتماد به آینده در کنار داشتن آرامش میتواند دایرههای به هم پیوستهای را تشکیل دهد که به پیشرفت هر چه بیشتر کشور و گسترش عدالت کمک میکند.
دیدگاه خودتان را ارسال کنید