شهادت در حقوق کیفری ایران
امیر شریفی خضارتی ـ مدرس دانشگاه و وکیل پایه یک دادگستری - بخش سوم و پایانی
اشاره: «شهادت در حقوق کیفری ایران» عنوان مقالهای است که بخش دوم آن در شماره قبلی صفحه حقوقی اطلاعات چاپ شد. بخش سوم و پایانی این مقاله را میخوانیم.
الف ـ هر گاه مَقذوف، قاذف را تصدیق نماید.
ب ـ هر گاه آنچه به مقذوف نسبت داده شده با شهادت یا علم قاضی اثبات شود.
پ ـ هر گاه مقذوف و در صورت فوت وی، ورثة او گذشت کند.
ت ـ هر گاه مردی زنش را پس از قذف به زنای پیش از زوجیّت یا زمان زوجیّت لِعان کند.
ث ـ هرگاه دو نفر یکدیگر را قذف کنند، خواه قذف آنها همانند، خواه مختلف باشد.»
طبق تبصرة مادّة اخیرالذّکر نیز: «مجازات مرتکبان در بند ث، سی و یک تا هفتاد و چهار ضربه شلاق تعزیری درجة شش است.»
از دیدگاه فقهی، برای اثبات زنا شهادت کمتر از چهار مرد یا سه مرد به همراه دو زن، کفایت نمیکند و اگر دو مرد به همراه چهار زن به زنا شهادت دهند، تازیانه ثابت میشود امّا رَجم اثبات نمیگردد. همچنین شهادت شش زن به همراه یک مرد و یا شهادت زنها بدون مرد، در اثبات زنا مقبول نیست. [محقّق حلّی: شرایعالاسلام، جلد4، ص 1851] البته فقهای عامّه، تنها شهادت چهار مرد عادل را سبب ثبوت زنا میدانند و شهادت زنان را ولو به انضمام شهادت مردان، نمیپذیرند و بر این مطلب ادّعای نفی خلاف کردهاند. [اِبن قدامه: المغنی، جلد 10، ص 175]
به هر حال، اگر تعداد شهودی که به زنا شهادت میدهند از نِصاب معتبر کمتر باشد، همگی حدّ قَذف میخورند. همچنین لازم است شهود بیان نمایند که انجام عمل را دیدهاند، لکن علم به سبب تَحلیل (و تصریح به حرمت آن دو بر یکدیگر) شرط نیست. بنابراین اگر شهود نگویند که انجام عمل را دیدهاند، همگی حدّ قذف میخورند. ضمناً همة شهود باید نسبت به انجام یک نوع عمل در یک زمان و یک مکان اتّفاق نظر داشته باشند. پس اگر در این موارد اختلاف داشته باشند، بر همة آنها حدّ قذف جاری میگردد. همچنین اگر بعضی از شهود در غیاب دیگران شهادت دهند، حدّ قذف میخورند و نباید منتظر تکمیل تعداد شهود شد. حال چنانچه بقیّة شهود هم حاضر شوند و شهادت دهند، بر آنها نیز حدّ قذف جاری میگردد. [شهید اوّل: اللمعه الدمشقیه، جلد2، ص 229ـ226؛ محقّق حلّی: شرایعالاسلام، جلد4، ص 1853ـ1852]
به طور کلی باید دانست که اگر شهادت شهود در مورد وقوع زنا یا لواط به هر دلیلی پذیرفته نشود، مطابق نظر مشهور فقهای امامیه، شهود مستوجب حد قذف خواهند بود. حکم چهار مورد از حدود در قرآن کریم مورد اشاره قرار گرفته است که عبارتند از: «قذف»، «زنا»، «سرقت» و «محاربه و افساد فیالارض». حکم قذف در آیه 4 سوره نور به این شرح آمده است: «والذین یرمون المحصنات ثم لم یأتو باربعه شهداء فاجلدوهم ثمانین جلده و لا تقبلوا لهم شهاده ابدا و اولئک هم الفاسقون» یعنی: و کسانی که به زنان پاکدامن نسبت زنا میدهند سپس چهار شاهد مرد نمیآورند، آنها را هشتاد تازیانه بزنید و هرگز شهادت آنان را نپذیرید و آنها همان فاسقان هستند.
«قذف» در اصطلاح شرعی عبارت است از نسبت زنا یا لواط دادن به مسلمان عفیف که حرام بوده و از گناهان بزرگ محسوب میشود و براساس نص قرآن، موجب حد است. کیفر اصلی قذف،هشتاد تازیانه برای قاذف بوده و کیفر تبعی آن نیز عدم قبول شهادت قذف کننده است. [علیرضا فیض: مقارنه و تطبیق در حقوق جزای عمومی اسلام، ص429]
در مورد آیة 4 سورة نور در «تفسیر نمونه» چنین آمده است: «به این دلیل که در آیات 2 و 3 سورة نور، مجازات شدیدی برای زن و مرد زناکار بیان شده و ممکن است این موضوع دستاویزی برای افراد معرض و بیتقوا گردد که از این طریق، افراد پاک را مورد اتهام قرار دهند، بلافاصله بعد از بیان مجازات شدید زناکاران، کیفر شدید تهمتزنندگان را که در صدد سوءاستفاده از این حکم هستند، بیان میکند تا حیثیت و حرمت خانوادههای پاکدامن، از خطر اینگونه اشخاص مصون بماند و کسی جرأت تعرض به آبروی مردم را پیدا نکند. قرآن اینگونه اشخاص را به هشتاد تازیانه، پذیرفته نشدن شهادت ایشان و شناخته شدن به فسق محکوم میکند. این سختگیری در مورد حفظ حیثیت مردم پاکدامن، منحصر به اینجا نیست و در بسیاری از تعلیمات اسلام منعکس است و همگی از ارزش فوقالعادهای که اسلام برای حیثیت زن و مرد با ایمان و پاکدامن قائل شده است، حکایت میکند. البته اگر کسی که تهمت ناموسی زده، بعد از اجرای حکم، توبه کند و از کسی که به او تهمت زده، اعادة حیثیت نماید، با توبه (براساس آیة 5 سورة نور) شهادتش در آینده مقبول است و حکم فِسق در تمام زمینهها و احکام اسلامی از او برداشته میشود. [ناصر مکارم شیرازی و دیگران: تفسیر نمونه، جلد 14، ص369]
حد زنا با تصدیق یا تکذیب شهود توسط زانی ساقط نمیشود و توبه کردن نیز اگر پیش از قیام بینه باشد، حد را از متهم ساقط میکند نه بعد از قیام بینه. [محقق حلی: مختصر النافع، جلد2، ص171] البته حد زنا، با ادعای جهل یا ادعای شبهه در صورتی که این دو ادعا در حق مرتکب امکان داشته باشد، ساقط میگردد. [شهید اول: اللمعه الدمشیه، جلد 2، ص229] ضمناً گذشت زمان از زنای مورد شهادت، به صحت شهادت خدشه وارد نمیآورد. [محقق حلی: شرایع الاسلام، جلد 4، ص 1853ـ1852]
جرم شهادت دروغ و مجازات آن
شهادت دروغ در دادگاه و نزد مقامات رسمی براساس مادة 650 قانون مجازات اسلامی (کتاب پنجم «تعزیرات و مجازاتهای بازدارنده») مصوب 2ر3ر1375 جرم محسوب میشود. به موجب مادة فوقالذکر: «هرکس در دادگاه نزد مقامات رسمی شهادت دروغ بدهد، به سه ماه و یک روز تا دو سال حبس و یا به
یک میلیون و پانصد هزار تا دوازده میلیون ریال جزای نقدی محکوم خواهد شد.» ضمناً مطابق تبصرة این ماده: «مجازات مذکور در این ماده، علاوه بر مجازاتی است که دربارة حدود و قصاص و دیات برای شهادت دروغ ذکر شده است.»
قابل ذکر است که جرم «شهادت دروغ» با توجه به ماده 19 قانون مجازات اسلامی مصوب 1ر2ر1392 که براساس آن، همه جرایم تعزیری «درجهبندی» شدهاند، تعزیر درجه شش محسوب میگردد. به همین دلیل، امکان بهرهمندی مرتکبان جرم «شهادت دروغ» از کیفیات مخففه (مواد 37 و 38 قانون مجازات اسلامی مصوب 1ر2ر1392) و سایر تأسیسات مساعد همچون «تعویق صدور حکم» (مواد 40 الی 45 قانون مجازات اسلامی مصوب 1ر2ر1392)، «تعلیق اجرای مجازات» (مواد 46 الی 55 قانون مجازات اسلامی مصوب 1ر2ر1392) و «تعلیق تعقیب» (ماده 81 قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 4ر12ر1392) با احراز جمیع شرایط لازم مقرر در قانون، وجود دارد.
همچنین جرم «شهادت دروغ» دارای ماهیت عمومی بوده و به همین علت در ماده 104 قانون مجازات اسلامی مصوب 1ر2ر1392 که جرایم قابل گذشت را احصاء کرده، بیان نشده است. مطابق تبصره 1 ماده 100 قانون مجازات اسلامی مصوب 1ر2ر1392: «جرایم قابل گذشت،جرایمی میباشند که شروع و ادامة تعقیب و رسیدگی و اجرای مجازات، منوط به شکایت شاکی و عدم گذشت وی است.»
لکن براساس تبصره 2 ماده مذکور: «جرایم غیرقابل گذشت، جرایمی هستند که شکایت شاکی و گذشت وی در شروع به تعقیب و رسیدگی و ادامة آنها و اجرای مجازات تأثیری ندارد.» لازم به ذکر است که از دیدگاه فقهی، شهادت دروغ جزو جرایمی محسوب میگردد که اصطلاحاً «حقالله» نامیده شدهاند.
همچنین باید دانست که دادگاه صالح برای رسیدگی به جرم «شهادت دروغ»، دادگاه کیفری دو است؛ زیرا «شهادت دروغ» با توجه به ماده 19 قانون مجازات اسلامی مصوب 1ر2ر1392، جزو جرایم تعزیری درجه شش محسوب شده و مطابق ماده 301 قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 4ر12ر1392: «دادگاه کیفری دو صلاحیت رسیدگی به تمام جرایم را دارد، مگر آنچه به موجب قانون در صلاحیت مرجع دیگری باشد.»
قابل ذکر است که «دادگاه کیفری دو با حضور رئیس یا دادرس علیالبدل در حوزة قضایی هر شهرستان تشکیل میشود.» (مادة 295 قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 4ر12ر1392)
منبع : اطلاعات
دیدگاه خودتان را ارسال کنید